کد مطلب:94517 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

خطبه 100-خبر از حوادث ناگوار












[صفحه 264]

تا چند تو ای كوفه اسیر نفیر باد و توفانهای سخت و شكننده حوادث خونین خواهی بود؟ اوست خدائی كه ابتدای هر اول و انتهای هر آخری است. چون ابتدای هر اول است، پس او را آغازی نیست و چون انتهای هر آخر است، از اینرو او را انجامی نیست. و نیز گواهی میدهم كه جز او خدائی نیست گواهی و شهادتی كه دل و زبان، رفتار و گفتار پیدا و پنهان، جملگی در این سخن متفقند و به این حقیقت گواهی میدهند

[صفحه 264]

شما ای عابدان و زاهدان، مبادا كه مخالفت و دشمنی و كوته نظریتان با من، به گناه و گنهكاریتان بكشاند، و خدا نكند كه نافرمانی از من، شما را به حیرانی و سرگردانی وا دارد پس سوگند به آنكس كه دل دانه را درون زمین شكافته و انسان را آفریده، آنچه را كه به شما خبر میدهم از پیش خود نمیگویم، بلكه از طرف رسول خدا بازگو میكنم. پیامبری كه مكتب ندیده و نوشتن و خواندن نیاموخته بود و در كار ابلاغ رسالت، دروغ و یاوه ای نگفته و در شنیدن فرامین حق، جاهل و نادان نیز نبوده است شاید می بینم ابله گمراهی را كه در شام بسان بهیمه ای وحشی و خونخوار فریاد از جگر میكشد تا سپاهی گرد خود آورد و درفش خویش را در اطراف كوفه كوبد پس چون دهان و همناك خود را گشاید، خشم آلوده و سركش، پای ستم بر زمین كوبد و فتنه اش در دل كوفه نشینان آشوب بپا كند، و به نیش زهرآگین خویش همه را بگزد. امواج پر خروش جنگ و خون بر سر كوفه نشینان چنگ افكند و از آفتاب، خون ببارد و از سیاهی شب اشك مرگ پس آنگاه كه نهال آنان تناور شد و بار گناه داد، گلویش همچون اشتران مست به شقشقه و خرناس افتد. برق تیغش بدرخشد، درفش فتنه و فساد- كه رهائی از آن به سهولت ممكن نیست- پ

ابرجا و استوار شود و سپاهیان بدبختی، همچون شب تیره، بر همه جا دامن كشند و دریای پر تلاطم و اضطراب، بر سر كوفه نشینان فرو ریزد وه! شگفتا! چقدر نفیر باد و توفانهای سخت و شكننده در كوفه بپیچد و ویرانگری كند؟! تا بكی گروه مردم با یكدیگر در پیكار شوند؟ تا چند، قد بر افراشتگان، همچون خوشه های راست گندم درو شوند و افتادگان عزلت نشین، پایمال فتنه و فساد گردند!!


صفحه 264، 264.